خاطره باران
وقتی بارون می یاد خیلی از آدما خوشحال می شن حالا اگه کاری به ریزش نعمت الهی از آسمون
و از این حرفا کاری نداشته باشیم بارون واسه خیلی از ماها یاد آور خاطرات خوب زیادی میشه
مثلا یاد خاطرات جوونی تو شمال زیر بارون یا یاد یه آهنگ خاص یا یاد یه خاطره از یه دوست که دیگه
نیست یا حتی یاد اولین روز آشنایی یا اولین روزایه آشنایی با همسرتون یا حتی یه عزیز تو زندگی
شما
خلاصه هر چی که هست بارون و صدای بارون من یه نفر و که حالی به حالی می کنه
امروز صبح وقتی بیدار شدم دیدم وااااااای چه بارونی می یاد اما حیف که نمی تونستم زیاد باهاش
حال کنم آخه باید می یومدم سرکار
تو ماشین صدای سیاوش بلند کردم آهنگ یادگاری
تا محل کارم زیاد راه نیست اما آروم اومدم و تونستم 5 بار این آهنگ گوش کنم وای خدا اونجا که
صداش می ره بالا می گه چشایه مونده به راه شب تنهایی ماه یه دل
آخ آخ آخ آدم دوست داره اول اول صبح باشه تو گرگ میشه هوا بره تو جاده چالوس شیشه ها رو
بده پائین سیگار روشن کنه صدا رو بلند بلند کنه با سیاوش داد بزنه و بخونه هی به سیگار پک
بزنه و تو این دنیا نباشه
چند تا عکس یادگاری با یه بغض چندتا نامه چندتا آهنگ قدیمی که همه دلخوشی هامه
آینه ای که رو برومه غرقه تو بهت یه تصویر باروناییه پشت شیشه من تنهایی تقدیر
دست من نیست نفسم از عطر تو کلافه می شه لحظه ای که حسی از تو به دلم اضافه میشه
باورم نمیشه اما این تویی که داره می ره خیره می مونم به چشمات حتی گریم نمی گیره
بابا سیاوش بذار بره ولش کن داد بزن سیا واااااااااااااااای
چشایه مونده به راه شب تنهایی ماه یه دل بی سر پناه و من و خونه
ساعتایه غرق خواب این من بی تو خراب یادت هرگز نمی مونه نمی مونه نمی مونه نمی مونه
دوشنبه 7 شهریور 1390 - 7:51:07 AM